English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3986 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
to p on any one's preserves U باپای دیگر جهیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
jump U جهیدن
jumps U جهیدن
jumped U جهیدن
bound U جهیدن
dry shod U با کفش خشک باپای خشک
to bolt U ناگهانی جهیدن
flirted U اینسو وانسو جهیدن
flirts U اینسو وانسو جهیدن
flirting U اینسو وانسو جهیدن
flirt U اینسو وانسو جهیدن
spring U جهیدن قابل ارتجاع بودن
springs U جهیدن قابل ارتجاع بودن
overshoots U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
to hop on your bicycle U روی دوچرخه خود جهیدن
overshooting U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
overshoot U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
lark U از روی مانع باپرش اسب جهیدن دست انداختن
larks U از روی مانع باپرش اسب جهیدن دست انداختن
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
from each other <adv.> U از هم دیگر
from one another <adv.> U از هم دیگر
he is no more U او دیگر
of one another <adv.> U از هم دیگر
of each other <adv.> U از هم دیگر
alternative U شق دیگر
one an other U یک دیگر
alternative U دیگر
alternatives U شق دیگر
alternatives U دیگر
again U دیگر
thence U دیگر
anymore U دیگر
another U دیگر
other U دیگر
furthers U دیگر
furthering U دیگر
furthered U دیگر
further U دیگر
else U دیگر
next U دیگر
secus U از دیگر سو
others U دیگر
no more U دیگر نه
apart from that <adv.> U ازطرف دیگر
otherwise U طور دیگر
on the other hand <adv.> U از سوی دیگر
alternatively <adv.> U طور دیگر
withil U ازطرف دیگر
by the same token <adv.> U از سوی دیگر
et al U و در جای دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U از سوی دیگر
otherwise <adv.> U از سوی دیگر
about face U سوی دیگر
on the other side <adv.> U از سوی دیگر
otherwise <adv.> U ازطرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U ازطرف دیگر
by the same token <adv.> U ازطرف دیگر
alternatively <adv.> U از سوی دیگر
alternatively <adv.> U ازطرف دیگر
what more do you want U دیگر چه می خواهید
apart from that <adv.> U از سوی دیگر
on the other hand <adv.> U ازطرف دیگر
on the other side <adv.> U ازطرف دیگر
about face U جهت دیگر
about-face U سوی دیگر
others U نوع دیگر
namely <adv.> U به عبارت دیگر
to wit <adv.> U به عبارت دیگر
shunts U به خط دیگر انداختن
shunted U به خط دیگر انداختن
shunt U به خط دیگر انداختن
videlicet U به عبارت دیگر
other U نوع دیگر
not any more U دیگر نه [بیشتر نه]
somewhere else U یک جای دیگر
yon U ان یکی دیگر ان
in fact U به عبارت دیگر
elsewhere U بجای دیگر
in other words <idiom> U به کلام دیگر
another day U یک روز دیگر
another guess U نوعی دیگر
another guess U قسمتی دیگر
at a later period U در موقع دیگر
on one's coat-tails <idiom> U همراه کس دیگر
In our other words. U بعبارت دیگر
about-faces U جهت دیگر
about-faces U سوی دیگر
alternative unit U واحدهای دیگر
aliunde U از منبع دیگر
elsewhere U درجای دیگر
variant U نوع دیگر
a horse of another colour [different colour] U مطلبی دیگر
another U شخص دیگر
elsewhere U نقطه دیگر
another U یکی دیگر
beside U ازطرف دیگر
again U از طرف دیگر
about-face U جهت دیگر
once U یکبار دیگر
so muchthe worse U دیگر بدتر
otherwhile U گاه دیگر
nevermore U دیگر ابدا
otherwhere U در مکان دیگر
no longer U نه دیگر [زمانی]
next year U سال دیگر
no more of that U بس است دیگر
no more U دیگر ن [فعل]
over- U بسوی دیگر
over U بسوی دیگر
to be no more U دیگر نبودن
apart from that <adv.> U به ترتیب دیگر
otherworld U دنیای دیگر
never more U هرگز دیگر
nevermore U هرگز دیگر
otherwhile U وقت دیگر
in other words <adv.> U به عبارت دیگر
none other than U هیچکس دیگر جز
otherwhere U جای دیگر
other people U مردم دیگر
on the other hand U از سوی دیگر
on the other hand U ازطرف دیگر
on the other part U از طرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U به ترتیب دیگر
by the same token <adv.> U به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.> U به ترتیب دیگر
othergates U جور دیگر
on the other side <adv.> U به ترتیب دیگر
othergates U طور دیگر
otherwhence U از جای دیگر
otherness U چیز دیگر
on more U بار دیگر
otherguise U جور دیگر
on the opposite side U در انسوی دیگر
otherguess U بروش دیگر
otherguess U جور دیگر
otherguess U نوع دیگر
no more U نه دیگر [بیشتر]
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگر
in other words <adv.> U به کلام دیگر
my other books U کتابهای دیگر من
on the other side <adv.> U طور دیگر
the other two U دوتای دیگر
It never occurred again. دیگر رخ نداد.
at the same time [on the other hand] <adv.> U طور دیگر
scilicet U بعبارت دیگر
tother U بعدی دیگر
on the other hand <adv.> U طور دیگر
by the same token <adv.> U طور دیگر
otherwise <adv.> U طور دیگر
to wit U بعبارت دیگر
apart from that <adv.> U طور دیگر
t' other U بعدی دیگر
alternatively <adv.> U به ترتیب دیگر
I will be back in 10 minutes. 10 دقیقه دیگر برمیگردم.
aliunde U ازیک جای دیگر
hardly a child anymore U دیگر به سختی بچه ای
interfered U با سم یک پا به پای دیگر زدن
interfere U با سم یک پا به پای دیگر زدن
again باز [یکبار دیگر]
alternate routing U گزینش مسیر دیگر
spacemen U اهل کرات دیگر
athwart U از طرفی بطرف دیگر
interferes U با سم یک پا به پای دیگر زدن
pass on <idiom> U رد کردن چیزی که دیگر
among others U میان چیزهای دیگر
among other things U میان چیزهای دیگر
and now to be serious U دیگر شوخی بکنار
alternative route U گزینش مسیر دیگر
There is no time left . U دیگر وقتی نمانده
yet another U دوباره یکی دیگر
they sing small now U دیگر جیک نمیزنند
My pain has gone. U دیگر درد ندارم.
dialogue U صحبت با شخص دیگر
dialogues U صحبت با شخص دیگر
otherworldly U متوجه دنیای دیگر
this da y month U یک ماه دیگر از امروز
[be] no chicken U دیگر جوان نبودن
metaphraze U به عبارت دیگر در آوردن
the future U دنیای دیگر عقبی
onother's money U پول شخصی دیگر
spaceman U اهل کرات دیگر
inter alia U میان چیزهای دیگر
inter alia U میان اشخاص دیگر
hale U سوی دیگر بردن
Recent search history Forum search
1popsicle
1مرض سینه وبغل
2تعریف فونتیک چیست؟
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1معنی lead lag compensator
2transmembrane
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
1Current passworda
2single gas
1cartridge
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com